|
نتیجه تبرئه ترامپ در محاکمه مجلس سنا
دموکراسی آمریکایی به افسانهها پیوست
ثمانه اکوان: «جنبش تاریخی، وطنپرستانه و زیبای آمریکا را دوباره باعظمت کنیم، تازه آغاز شده است. در ماههای پیشرو، چیزهای زیادی برای به اشتراک گذاشتن با شما دارم».
این بخشی از بیانیه ترامپ بعد از پیروزی در دادگاه مجلس سناست که دیروز منتشر شد. با آنکه دموکراتها نتوانستند در جلسه استیضاح و محاکمه ترامپ در مجلس سنای این کشور رای به محکومیت رئیسجمهور پیشین آمریکا دهند اما انتظار دارند این محاکمه تأثیر خود را روی آینده سیاسی ترامپ بگذارد و باعث شود هزینههای حضور او در فضای سیاسی آمریکا هر روز بیشتر از روز گذشته شود.
اما سوالی که بعد از شکست دموکراتها در بیرون انداختن ترامپ از فضای سیاسی آمریکا به وجود آمد، این است: سناریوهای پیش روی ترامپ برای بازگشت به فضای سیاسی آمریکا چیست؟ و سوال مهمتر: با وجود اینکه بایدن، رئیسجمهور دموکرات آمریکا محکوم نشدن ترامپ در مجلس سنا را اتفاقی غمانگیز برای تاریخ آمریکا میداند، آیا دموکراتها باز هم برای آینده او نقشه دارند یا درگیریها و انتقامگیریهای دموکراتها و ترامپ همچنان ادامه خواهد یافت؟
بیانیه دونالد ترامپ نشان میدهد او به همین سادگی کنار نمیکشد و فضا را برای ترکتازی دموکراتها بازنمیگذارد. او همانطور که پیش از این در جریان اعتراض به نتایج انتخابات نیز بیان کرده بود، برای مبارزه و جنگ آمده و تا آخرین لحظه به جنگ خود با مرداب سیاست در واشنگتن ادامه میدهد اما دموکراتها هم که همیشه سایه بازگشت ترامپ روی سرشان خواهد بود، برنامههای دیگری برای مبارزه خود با ترامپیسم در نظر گرفتهاند. همانطور که در روزهای ابتدایی محاکمه ترامپ در مجلس سنا نیز مطرح شد، به احتمال زیاد گام بعدی دموکراتها کشاندن پرونده ادعای تقلب در انتخابات به دادگاههای ایالتی بویژه 6 ایالت تأثیرگذار در نتایج انتخابات ریاستجمهوری است. در حال حاضر دادگاه ایالتی جورجیا از شکایت از رئیسجمهور پیشین آمریکا به دلیل مطرح کردن ادعای تقلب در رایهای این ایالت خبر داده است. به احتمال زیاد این نوع درگیریهای قضایی برای فرسوده کردن ترامپ و هدر دادن آخرین سنت از داراییهایش در محاکم قضایی آمریکا به برنامه اصلی دموکراتها تبدیل خواهد شد. آنها در عین حال اعلام کردهاند ماجرای حمله به کنگره با رای نیاوردن محکومیت ترامپ در مجلس سنا به همین سادگی پایان نمییابد.
به احتمال زیاد برخی دادگاههای فدرال یا دادگاههای منطقه واشنگتن علیه رئیسجمهور چهلوپنجم آمریکا اقامه دعوا خواهند کرد و همانطور که وکلای ترامپ در مجلس سنا مجبور شدند از او در برابر اتهام تهییج مردم و طرفدارانش برای حمله به کنگره دفاع کنند، این شکایتها و دفاعهای متقابل احتمالا در طول سالهای پیش رو باز هم در دادگاههای متفاوت تکرار خواهد شد. دموکراتها البته تنها به همین مساله قناعت نمیکنند. دادگاههای ایالت نیویورک ظاهرا پروندههایی برای فرار مالیاتی ترامپ تنظیم کردهاند. والاستریتژورنال همزمان با اعلام تبرئه ترامپ از اتهاماتش در مجلس سنا، اعلام کرد بازرسان در نیویورک درباره وامهای 280 میلیون دلاری سازمان ترامپ که مرتبط با ۴ ساختمان متعلق به او در منهتن است، تحقیقات خود را آغاز کردهاند. بازرسان گفتهاند ساخت این ۴ ساختمان که شامل برج ترامپ در خیابان پنجم نیویورک، برج دیگری در خیابان 40 والاستریت، هتل و مجتمع مسکونی نزدیک به سنترال پارک و یک آپارتمان دیگر در منهتن است، احتمالا با اقدامات مجرمانه همراه بوده است.
در اقدام دیگری یک گروه ترقیخواه آمریکایی روز یکشنبه از «مریک گارلند» گزینه رئیسجمهور آمریکا برای تصدی دادستانی کل درخواست کرد دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا را مورد محاکمه قرار دهد. به نوشته پایگاه خبری هیل، «کمیته کمپین تغییرات ترقیخواهانه» در واکنش به تبرئه ترامپ در دادگاه استیضاح، در توماری با یک میلیون امضا، از گارلند خواست درباره جرائم ترامپ و نزدیکانش تحقیق کرده و آنها را محاکمه کند. در بیانیه این گروه آمده است: «اگر خواستار پاسخگویی ترامپ در قبال شبکه جنایتکارش هستید، نمیتوان فقط به رهبران دموکرات اتکا کرد. نیاز داریم با شدت زیادی آنها را به جلو هدایت کنیم». این در شرایطی است که بایدن نیز پیش از این در کمپین انتخاباتی خود گفته بود بحث محاکمه ترامپ به خاطر جرائم و تخلفاتش را به وزیر دادگستری میسپارد.
شاید دموکراتها تمام تلاش خود را انجام دهند تا مانع حضور ترامپ در فضای سیاسی این کشور شوند اما رئیسجمهور سابق آمریکا اعلام کرده است با عزمی جدی برنامههای خود برای سر پا نگه داشتن کمپین و شعار «اول آمریکا» را اجرایی خواهد کرد. شاید در وهله اول به نظر برسد او راه چندانی برای ورود دوباره به عرصه سیاست ندارد اما نگاهی به اقداماتی که ترامپ میتواند در طول ۲ یا ۴ سال آینده انجام دهد، نشان میدهد شانس دموکراتها برای بیرون راندن ترامپ از فضای سیاسی آمریکا بدون گزینه «حذف فیزیکی» او، چندان هم زیاد نیست.
نکته جالب در این ماجرا این است: افکار عمومی آمریکا نیز چندان با دموکراتها همراه نیست و دوقطبی به وجود آمده در فضای سیاسی آمریکا به همین راحتیها به «اتحاد به نفع دموکراتها» تبدیل نخواهد شد. مؤسسات نظرسنجی این روزها اخبار جالبتوجهی از افکار عمومی مردم آمریکا منتشر میکنند. از یک سو بر اساس یک نظرسنجی 70 درصد جمهوریخواهان اعلام کردهاند در صورتی که ترامپ حزب خود را تأسیس کند، حزب جمهوریخواه را ترک کرده و به حزب او میپیوندند و از سوی دیگر نظرسنجی دیگری که توسط شرکت ایپسوس انجام شده، نشان میدهد 50 درصد مردم آمریکا اگر میتوانستند به جای مجلس سنا رای دهند، ترامپ را به دلیل حمله حامیانش به کنگره محکوم میکردند. در همین حال نظرسنجی دیگری که توسط اکونومیست انجامشده، نشان میدهد 53 درصد مردم آمریکا معتقدند ترامپ دیگر نباید اجازه داشته باشد در مناصب دولتی و عمومی حضور داشته باشد. نزدیک بودن این نظرسنجیها در طیف مخالفان و موافقان ترامپ نشان میدهد جنبشی که ترامپ در آمریکا به راه انداخته، به همین راحتیها نیز به فراموشی سپرده نخواهد شد.
اگر نظرسنجیهای سیاسی درست در اوج برنامه استیضاح ترامپ و بیان اتهامات علیه او به این میزان مردم را دچار تفرقه و تشتت نشان میدهد، مطمئنا نظرسنجیهایی که ۲ سال بعد قرار است منتشر شود، میتواند تا حد زیادی به نفع ترامپ باشد، بویژه اگر او با بسیج تمام امکانات سیاسی و مالیاش بخواهد اثرگذاری خود بر انتخابات مجلس سنا را که سال 2022 انجام میشود به رخ جهانیان بکشد و با برنامههای اقناع عمومی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکا، باز خود را به عنوان تنها گزینه مقابله با مرداب سیاست واشنگتن نشان دهد. ترامپ در بیانیه خود بعد از تبرئه از اتهامات در مجلس سنا دموکراتها را متهم کرده بود «با انگیزه انتقامجویی سیاسی به دنبال آزار دادن، در لیست سیاه قرار دادن، نادیده گرفتن و سرکوب همه مردمی هستند که با نظرات سیاسی آنها مخالفند». اگر این گفتمان بتواند در سال 2022 یا 2024 میلادی در انتخاباتهای کنگره و ریاستجمهوری با توجه بیشتر مردم آمریکا روبهرو شود، امکان حضور دوباره ترامپ در فضای سیاسی یا حداقل تأثیرگذاری او در این فضا بشدت بالا خواهد رفت.
صحبت کردنهای ترامپ راجع به محبوبیتش در بین مردم به نظر میرسد در این میان بیش از پیش دموکراتها را عصبانی کرده است. او از همان ابتدای حضورش در انتخابات سال 2016 نیز مطرح کرده بود میزان محبوبیتش بهقدری در آمریکا بالاست که اگر یک نفر را در خیابان پنجم نیویورک نیز هدف قرار دهد و بکشد، حتی یک رأی از آرایش کم نخواهد شد. او بارها از وفادار بودن رأیدهندگانش خبر داده بود و در انتخابات سال 2020 نیز مطرح کرد هیچچیز نمیتواند نظر و رأی طرفدارانش را نسبت به او تغییر دهد. مروری بر اتفاقات رخ داده در آمریکا در فاصله ماه دسامبر تا پایان ژانویه نشان داد این جمله چندان هم بعید به نظر نمیرسد. طرفداران ترامپ تنها کسانی بودند که با یک اشاره او ساختمان کنگره را به تسخیر خود درآوردند و مراسم تأیید رأیهای الکترال کالج را به تأخیر انداختند. این طرفداران سرسخت که صدها نفرشان هماینک در زندانهای مختلف آمریکا به سر میبرند، حتی با دیدن این حجم از بازداشتها و دادگاهی کردنها و ایجاد فضای خفقان برای شبکههای اجتماعی، علاقه خود به ترامپ را از دست نمیدهند و 75 میلیونی که در انتخابات 2020 به او رأی دادند، به احتمال زیاد اگر اتفاق خارقالعاده دیگری برای او در فضای سیاسی آمریکا نیفتد، دوباره به ترامپ یا هر کس که ترامپ بگوید رأی خواهند داد. ترس دموکراتها از فعالیت ترامپ نیز بر اساس همین سنجشها هر روز نسبت به حضور و فعالیت ترامپ بیشتر میشود. آنها بیان کردهاند که در طول جریان محاکمه ترامپ در مجلس سنا، او به توئیتر خود دسترسی نداشت و رسانهها نیز خبری از او منتشر نکردند اما در نهایت سرسختترین منتقدانش مانند میچ مککانل، رهبر اقلیت سنا با وجود همه انتقاداتی که به او داشت و ترامپ را مسؤول حوادث 6 ژانویه میدانست و معتقد بود او باید برای بسیاری از اقداماتش در طول دوران ریاستجمهوری پاسخگو باشد، رأی به تبرئه وی از این اتهامات دادند. اگر گمانهزنیهای رسانهها درست باشد و ترامپ بخواهد یک شبکه اجتماعی ایجاد کند، بنگاه رسانهای خود را به راه بیندازد یا اینکه حزب مورد نظر خودش را با حمایت 70 درصدی جمهوریخواهان به راه بیندازد، دیگر چه کسی میتواند جلوی هرجومرج در فضای سیاسی آمریکا، بر هم خوردن نظم موجود با کنار زدن سیستم دوحزبی یا ایجاد اغتشاش و تنش در کف خیابانهای آمریکا در آستانه انتخاباتهای بعدی را بگیرد؟ سناریوهای بعدی هر چه باشد، در نهایت یک نتیجهگیری با خود به همراه دارد. اگر دموکراتها با تبلیغات وسیع و برپایی دادگاه محاکمه ترامپ در مجلس سنا به دلیل حوادث 6 ژانویه نتوانستند او را محکوم کنند، هر اتفاقی میتواند برای آمریکا در طول 4 سال آینده بیفتد و همین مساله نشان میدهد دموکراسی آمریکایی همچنان زیر بار برنامهها و قدرتنماییهای ترامپ، شکنندهتر از قبل خواهد بود. دلیل اصلی این شکنندگی را میتوان در محورهای زیر خلاصه کرد:
1- ترامپ با تهییج مردم برای حمله به کنگره در روز 6 ژانویه اقدامی غیردموکراتیک و رادیکال انجام داد؛ اقدامی که تصور انجام شدنش توسط یکی از رؤسایجمهور قبلی آمریکا بشدت سخت است.
2- این اقدام در شرایطی انجام شد که جمهوریخواهان - جز عدهای بسیار محدود - همچنان در کنار ترامپ ایستادهاند. عده دیگری در درون حزب که با مواضع و اقدامات او مشکل دارند، به دنبال حزب تازه تأسیس هستند. او هم به دلیل ناخشنودی از مواضع حزب، تهدید کرده حزب دیگری را تأسیس میکند و با این کار همراهی 70 درصدی اعضای حزب را نیز با این پیشنهاد به نمایش گذاشته است. جمهوریخواهان میدانند برای ادامه بقای حزبشان به ترامپ نیاز دارند و به همین دلیل همچنان از او در کنگره حمایت میکنند.
3- اگر چه دموکراتها سعی دارند نشان دهند افکار عمومی با آنها در ماجرای برخورد با ترامپ همراهی میکند اما نظرسنجیها به وضوح شکاف موجود در فضای سیاسی - اجتماعی آمریکا را به نمایش گذاشته است. دودستگی مردم در نهایت شکنندگی دموکراسی در آمریکا را در بحرانهای مختلف و بویژه در انتخاباتهای آتی بیش از پیش آشکار میکند.
4- دموکراتها بعد از استیضاح دوم ترامپ به این نتیجه رسیدهاند که به دلیل در دست نداشتن اکثریت مطلق در مجلس سنا، نمیتوانند گامهای جدی و رادیکالی علیه او بردارند و تا زمانی که ترامپ به دلیل اقداماتش از کار کردن در فضای سیاسی آمریکا با یک حکم قضایی منع نشود، هیچ کاری از دست کسی برای حضور مجدد او در فضای سیاسی آمریکا برنمیآید.
نتیجه همه این مسائل است که باعث میشود دموکراتها بهصراحت از شکستشان در محکوم کردن ترامپ ابراز ناراحتی کنند و تبرئه او را یکی از «تلخترین حوادث تاریخ آمریکا» بدانند. ایالات ظاهرا متحده، پس از استیضاح دوم ترامپ، به جای خطرناکتری برای دموکراسی تبدیل شده است.
ارسال به دوستان
کاندیدای درست، گفتمان درست
دکتر مصباحالهدی باقری*: اینکه گفتمان پیروز در انتخابات کدام است، مسالهای مهم و حیاتی برای کاندیداها و ستادهای انتخاباتی و مشاوران تبلیغاتی نامزدها و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی و بازاریابان سیاسی است و این گروه بر اساس اولویت نیازهای مخاطبان- که همان رایدهندگانند- و شکافهای اجتماعی موجود، دال مرکزی و طرح و برنامه رقابتی و استراتژی مبارزاتی خود در دوره انتخابات را میچینند. این نگاه و صورتبندی در جریان رقابتهای انتخاباتی کنونی دنیا امری متعارف و مرسوم است، لذا در انتخابات ایران هم هر کاندیدا با سردست گرفتن یک گفتمان که میتواند آزادی، عدالت، توسعه یا کارآمدی و شبیه آن باشد، به جنگ رقبا میرود. از آنجا که تحزب و دارا بودن یک ایدئولوژی روشن و مرزدار فکری و سیاستی (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی و... هر گروه) در انتخابات ایران کمرنگ است، لذا یک نامزد انتخاباتی هم میتواند دائم رنگ و گفتمان عوض کند و هم میتواند عقبه و سابقهاش نسبتی با گفتمان انتخابیاش نداشته باشد و با خیال راحت و بدون ترس از مؤاخذه و حسابکشی و پاسخگویی و ایجاد تصویر نامطلوب، هر چه برایش رای میآورد را حقنه اذهان رایدهندگان کند.
تا سال 1372 فضای انتخابات ریاستجمهوری در ایران کمتر رقابتی بود. دوره آغاز انقلاب و التهابات اولیه یک نظام برای شکلگیری و تثبیت، بروز جنگ تحمیلی و رحلت امام، شرایط را به گونهای رقم زد که جز در انتخابات دوره اول، در 4 دوره دیگر، شرایط جامعه و انگشت اشاره امام، برای مردم تعیینکننده و راهنما بود. اما در دورههای بعدی و بنابه اقتضائات جدید جامعه پس از جنگ و فروکش کردن التهابات داخلی، هر نامزدی با توجه به شرایط و اقتضائات، انتخاب گفتمان میکرد. هاشمیرفسنجانی با گفتمان توسعه (مبتنی بر تکنوکراسی و عملگرایی)، خاتمی با گفتمان آزادی، احمدینژاد با گفتمان عدالت و روحانی با گفتمان کارآمدی و توسعه (مبتنی بر بروکراسی و گفتوگو) در انتخابات وارد شدند و با ملغمهای از این گفتمانها همراه با استفاده حداکثری از گفتمان ضدوضع موجود (با رادیکالترین شکلش و بعضا تا سر حد آپوز جلوه کردن) به پیروزی رسیدند.
حال سوال این است: الان انقلاب اسلامی به چه گفتمانی بیشتر نیاز دارد تا آرمانهای بلندش در محاق سهگانه زر و زور و تزویر قرار نگیرد؟ کدام گفتمان است که رایدهنده ایرانی دوست دارد آن را انتخاب کند تا علاوه بر اینکه مسیر رشد و پیشرفت کشورش را مهیا کند، بتواند از تعدیها و تنگنظریها هم در امان بماند؟ کدام گفتمان است که هزینههای آن را مردم یا صندوق ذخیره یا فروش آینده متحمل نمیشوند؟ کدام گفتمان است که فقط خرج پیروزی در انتخابات نمیشود؟ کدام گفتمان است که انقلاب را زنده و شاداب و امیدآفرین تجلی میدهد؟
اول- بدانیم مطلوب گفتمانی انقلاب اسلامی اگر در دورهای منطبق بر نیاز مردم نیست، یعنی مسیر را اشتباه آمدهایم. قرار بوده رابطه مردم و انقلاب یک رابطه تطابقی باشد که هر چه نیاز هر کدام است، نیاز دیگری هم باشد. یعنی انقلاب ما انقلابی مردمی بوده که خواست مردم در آن متجلی است. لذا نمیتوان انتظار داشت مردم در حوزه آزادی مطالبهگر باشند ولی اولویت انقلاب رفع تبعیض و فساد است. این هر دو (خواست مردم و آرمانهای انقلاب) اگر حرکت درستی در مسیر انقلاب داشته باشیم، نباید متفاوت باشد.
در دولت اخیر دیدیم، آنچه به عنوان گفتمان کارآمدی و توسعه انتخاب شد و از آن راهبرد گفتوگو و مذاکره درآمد، تا جایی که منافع ملی ما را بدون خدشه به استقلالمان تامین میکرد، ممدوح بود اما از جایی به بعد این دو با هم نامطابق شدند و شد آنچه نباید میشد و در نهایت به نقطهای رسیدیم که از بیرون مرزها با جسارت در سیاست داخلی و خارجی ما وارد شده و در برهههایی عزت ملی و استقلالمان تحتالشعاع قرار گرفت. این همان جایی است که به اشتباه مرزهای گفتمان درست مطابق آرمانهایمان رعایت نشد و به حیثیت ملیمان آسیب زد.
دوم- هر کدام از گفتمانهای موجود، برای روی زمین آمدن و عملیاتی شدن در زمین انقلاب اسلامی نیازمند نظریه مبنا هستند. به عنوان نمونه، اگر نظریه توسعه و کارآمدی در زمین لیبرال - دموکراسی ریشه داشته باشد، میوهاش برای انقلاب تلخ و مریضکننده و حتی سرطانزاست؛ یعنی فاصله طبقاتی بیشتر، ویژهخواری، ایجاد طبقه مترف و... . بدیهی است اگر این نظریه به صورت گرتهبرداری شده اجرا شود، مسالههای تولیدیاش، مسالههایی ساختگی است. یعنی فساد و تبعیض و فقر برآمده از آن، ما را به سمت گفتمان عدالت پیش میبرد، در حالی که اگر نظریه اسلامی و بومی پیشرفت خودمان ملاک باشد، نباید به بازتولید فقر و شکافهای اقتصادی منتج شود. در واقع استفاده از هر گفتمان به صورت سطحی و قشری و بدون ابتنا بر نظریه بومی، ما را با مسائل جدید و احتمالا حادی مواجه میکند - و کرده است - که میتواند ما را با بحران ناکارآمدی مواجه کند.
سوم- سلسله دولتهای منتخب از سال 72 تا امروز، نه تنها نظریه مبنایی برای حرکت خود نداشتهاند، بلکه با فهم بسیار ناقص از یک گفتمان، آن را به صورت سرهمبندی شده و مونتاژی اجرا کردهاند به طوری که بسیاری از مسائل امروزمان ناشی از راهکارهای غیرجامع و بخشی دیروزمان است. به عنوان نمونه دولت آقای احمدینژاد با شعار رفع فقر و فساد و تبعیض، رای اکثریت را تصاحب کرد اما در ادامه بدون سیاستگذاری مشخصی به توزیع درآمدهای ملی و پولپاشی مشغول شد. آنها بدرستی رسیدگی به مناطق محروم و کمتر برخوردار و روستاها را یکی از مهمترین نقاط هدف خود تعیین کردند ولی بدون آمایش سرزمینی، فقط امکاناتی را به روستاها بردند و طرحی جدی برای نشست درست این امکانات متناسب با اقتضائات، کم شدن مهاجرت از روستاها به شهرها، استفاده از مزیت رقابتی نسبی و بعضا مطلق بخش کشاورزی و دامپروری و روستایی و مدیریت آن در هر نقطه و... نداشتند.
به عبارت دیگر به رفع ظاهری فقر و کم کردن فاصله رسیدند اما به واسطه نبود نظریه پیشرفت، خیلی زود همان وضعیت و فاصله دوباره رخ نمود. لذا هزینه بسیار شد ولی اثربخشی آن حداقل ممکن بود. با اینکه نتیجه انتخابات بعدی (سال 92) همه ریشه در عملکرد دولت نهم و دهم نداشت اما نمیتوان توجیه کرد اگر بودجههای هزینه شده در همین سطح روستاها کارآمد بود، چرا مردم به ادامه آن گفتمان در همان روستاها هم رای ندادند و گفتمان ضد برنده شد.
چهارم- دال مرکزی گفتمانها که در برنامههای نامزدها و ارائه آنها دیده میشود همه دلیل اقبال به آنها در هیچ انتخاباتی در دنیای معاصر، نبوده و نیست. در واقع، بخشی از آرای مردم، گفتمانی است و بخش دیگری از آن، از ادراکات مردم نسبت به جامعه، انقلاب، کاندیداهای رقیب وکاندیدای موردنظر خودشان حاصل میشود. سیادت خاتمی، مردمی بودن احمدینژاد و آخوند بودن روحانی در رایآوری ایشان در بخشی از جامعه که حتی با گفتمانشان ارتباطی برقرار نکرده بودند(!) به صورت جدی موثر بود.
پنجم- گفتمان ضد، اغلب رایآور بوده است، خاصه وقتی گفتمان موجود در ادراک مردم به ناکارآمدی رسیده است. لذا در انتخابات ایرانی، یکی از بهترین حربهها برای برنده شدن اتخاذ گفتمان ضد است، بیخبر از آنکه این نوع نگاه شاید برای فردی رایآوری کند ولی در نهایت موجب زائل شدن و ریزش و کاهش سرمایه اجتماعی نظام است. در انتخاباتهای قبلی، خاصه در ۲ انتخابات اخیر، این نوع ورود برای پیروزی به صورت حداکثری استفاده شد به طوری که در دوره رقابتهای انتخاباتی، مشاوران رئیسجمهور مستقر با توصیههایشان زمینهای فراهم کردند که بعضا با بیان ادعاها و وارد کردن اتهامهای نادرست به نظام و انقلاب، رقیب را از صحنه خارج کنند.
بد ماجرا اینجاست که در قبال این ادعاها و اتهامات هزینهای نیز پرداخت نمیشود و عملکرد مجموعههای نظارتی و ضعف قوانین خاصه در بخش حقوق عمومی، راه را برای تجری بیشتر برخی هموار کرده است.
ششم- هر گفتمانی لزوما باید در خود و با خود ایده اداره داشته باشد. یعنی نمیتوان گفتمانی را به صورت تصادفی و شانسی در دست گرفت و با ۴ برساخت و مفهوم، بازی با کلمات راه انداخت. بسیاری (تاکید میکنم بسیاری) از کاندیداها شاید ایده پیروزی در انتخابات و ورود در بازاریابی سیاسی فتح قدرت را داشته باشند اما برای بعد از پیروزی و گرفتن سکان قدرت، هیچ برنامه مشخصی ندارند. در حقیقت میتوان با هدفگذاریهای مختلف و استفاده از منابع، برنامههایی را محقق کرد اما اینکه چگونه گفتمان پیروز باید ایده اداره جامع مملکت بر اساس آن گفتمان را داشته باشد به نحوی که سایر ارکان و آرمانها دچار خدشه جدی نشوند، امری ضروری و حیاتی است.
هفتم- هر گفتمانی، با هر انتخاباتی بعد از ۴ یا ۸ سال ارزیابی میشود. ظاهریترین معیار توفیق، رای مردم به ادامه آن گفتمان است. اما غیر از این، باید بتوان آن را ارزشیابی نیز کرد. در اینجا باز برمیگردم به نظریه مبنا. اگر گفتمان بر اساس نظریهای مشخص و چارچوبدار، تنقیح مناط نشود، نمیتوان برای توفیق و عدم توفیقش حجت آورد. یا به عبارت دیگر هر کس یا گروهی، از ظن خودش میتواند به نتیجه دلخواه خود برسد.
مثلا به همین دولت نگاه کنید. بخشی از زمان آن با یک نظریه اقتصاد لیبرالی اداره شد و بخش دیگری از آن (با پیاده کردن صاحبان آن نظریه از کرسی مشاوره)، با تلفیقی از اندیشههای سوسیالیستی و حمایتی به ملغمهای مندرآوردی تبدیل شده و تقریبا سکان اداره اقتصاد کشور از اختیار دولتمردان خارج شده و بازیهای بازار آنها را به دنبال خود میکشاند و دولت حتی با تغییرات پیاپی هم نتوانسته از عهده اداره یا نظارت بر آن برآید. با این حال دولت ادعای توفیق دارد(!)
نکته جالب ماجرا در نبود نظریه مبنا، این است که هر دولتی در پایان کار خود ادعای کارآمدی و توفیق میکند و دولت بعدی با گفتمان ضد آن رای میآورد!
هشتم- مبتنی بر اندیشه انقلاب اسلامی، با اینکه همه گفتمانهای موجود، کلاسیکند و قابلیت یارگیری مستقل دارند ولی به نظر میرسد گفتمان عدالت، یک گفتمان زیربنایی در هر انقلابی است و تا وقتی جریان آن انقلاب شاداب و زنده است، گفتمان عدالت نیز خاصیت مادری نسبت به سایر گفتمانها دارد. بهتر بگویم اگر انقلاب و نهضت به ساختار و نظام تبدیل شود، گفتمان عدالت هم تبدیل به یکی از گفتمانها (بدون نقش مادری) میشود و برتری ندارد.
همینطور اگر گفتمان عدالت ناکارآمد استفاده شود و به ضد خود تبدیل شود، آرمانهای انقلاب در معرض خطر جدی قرار میگیرد.
بنابراین گفتمانهای آزادی و توسعه اگر تولید عدالت نکنند و تبعیض و رانت و فساد و ولنگاری را دامن بزنند، به همان قدری که به ارزشهای انقلابی لطمه میزنند، به همان میزان به عدالت هم لطمه جدی وارد میکنند. نکته اینجاست که سر برآوردن عدالت از این نارضایتی (نسبت به گفتمان توسعه و آزادی)، قطعا امر مبارکی نیست؛ چرا؟ چون آزادی و توسعه، به بیعدالتی یا تبعیض و فساد منجر شدهاند، پس باید آنها را به نفع عدالت ذبح کرد. این مفهوم و نتیجه، خوشایند نیست و این عدالت برآمده از ناکارآمدی گفتمانهای رقیب، پایا نیست.
دقیقتر آنکه اگر سایر گفتمانها خود را با مبنای زیرساختی گفتمان عدالت تنظیم نکنند، مطمئنا در دام افراط و تفریط میافتند (همانطور که تاکنون افتادهاند).
نهم- مواظب خرجکردنهای بیمحابا از کیسه انقلاب باشیم. بعضی وقتها برای اثبات خودمان، آرمانهای متعالی انقلاب مظلوم اسلامیمان را مخدوش میکنیم تا خودمان برای چند روزی سوار اسب ناآرام قدرت شویم. یادمان باشد انقلاب ما یک انقلاب بیسر نبوده تا هر تشنه قدرتی را به جای شیفته خدمت عوضی بگیرد و تا آخر همراهیاش کند. فلذا در کوتاهترین زمان ممکن، مردم- این صاحبان اصلی انقلاب- کارگزاران جعلی و بدلی را از اصل تشخیص داده و مسیر درست و کاندیدای اصل را انتخاب میکنند. درست است بعضی انتخابها و تجربههای نادرست راه را دور میکند ولی پختهتر میشویم و محکمتر و دوست و دشمن را بهتر از قبل میشناسیم.
دهم- باید قبول کرد کاندیدای درست، قبل از آنکه پا به عرصه قدرت برای خدمت بگذارد:
اولا، باید از مردم باشد، با مردم باشد، از مردم بشنود، با مردم- بدون لکنت- حرف بزند و بتواند خود را برای آرمانهای انقلاب و سعادت مردم فدا کند. ادا و اطوار مردمی بودن در دوره انتخابات، تشت رسوایی را خیلی زود از بام به پایین میاندازد و فقط او میماند و هزینههایی که مردم باید پرداخت کنند و البته عافیت و عاقبتبخیری که فدای ۲ روز اسبسواری ناشیانه میکند.
ثانیا، شرط دیگر فهم کشورداری و ایده برای ساختن است. عمده کاندیداها بلدند خرج کنند و هزینه بتراشند حتی تا سرحد جارو کردن صندوق توسعه. اینکه همه صندوق، مال مردم است، حرف درست اما ناقصی است و دلیل بر آن نمیشود هر کارنابلدی هزینه بر کرسی قدرت نشستن خود و سوءمدیریتش را از آن تامین کند. صندوق توسعه، صندوق سرمایهگذاری است نه سرمایهبرداری؛ مگر در شرایطی خاص.
ثالثا، با گفتمانی که انتخاب کرده، زندگی کرده باشد. نمیتوان عدالت یا کارآمدی یا آزادی را بازی کرد، بلکه باید در زندگی شخصی و سابقه مدیریتی خود با آن حشر و نشر داشته و از مجهز بودن به آن تجربه، انباشته باشد. این رکن سوم در صورت نبود احزاب، خود را بیشتر و پررنگتر نشان میدهد. بعضا دیدهایم نامزد انتخاباتی دور از گرفتاریهای روزمره زندگی و معیشت مردم، فقط میخواهد به صورت نمایشی ادای مردمی بودن، عدالتپیشگی و... را در بیاورد. این فرد شاید در تبلیغات تهاجمی دوره رقابتهای انتخاباتی (که باید زودتر در آن تجدیدنظر شود) برنده شود ولی هیچوقت نمیتواند در گفتمان بر دست گرفته توفیق چندانی حاصل کند.
یازدهم- در 42 سال گذشته، انقلاب اسلامی توفیقات فراوانی کسب کرده است. در رأس آنها، آرمان استقلال و زیر بار سلطه نرفتن و مبارزه با استکبار آن هم با همه فشار جهانی که دستاوردی است غیرقابل انکار تا جایی که دشمنان خونی این مرز و بوم نیز به آن اقرار میکنند. در حوزه رفع فقر و محرومیت و امکان استفاده برابر از امکانات و سرمایه ملی نیز وضعیت الانمان با دوره پهلوی به هیچوجه قابل مقایسه نیست (بگذریم از اینکه در رساندن آنچه انقلاب برای مردم انجام داده ناتوان و کمکاریم). شاخصهای ملی و جهانی عدالت، رشد اقتصادی، توسعه انسانی و... این فاصله و بهبود وضعیت زندگی را بخوبی نشان میدهد و اذعان میکند.
اما راه طولانی است تا هم عقبافتادگیهای عمیق دوره طاغوت ستمشاهی جبران شود و هم فشار و تحریم استکبار، عقیم شود. ساخت ایران قوی، از دل ظرفیتهای همین آب و خاک بر میآید، اگرنه صرف وقت هنگفت برای راضی کردن دشمن، فقط هزینه (بعضا غیرقابل جبران) ایجاد میکند.
حرف آخر- ایده ساخت ایران قوی از مسیر بهکارگیری درست نظریه اسلامی عدالت میگذرد. ایران قوی هم یک مفهوم سختافزاری است و هم یک برساخت نرمافزاری. این هر دو نیازمند کار متقن و بر پایه ارزشهای اخلاقی فردی و اجتماعی است. یعنی ما هم جامعهای اخلاقپایه میخواهیم برای قوی شدن و هم پیشرفت مادی و فناورانه میخواهیم برای حفظ استقلالمان.
لذا کاندیدایی میتواند برای ایران مؤثر و مثمر باشد که اول «من یتقالله» باشد تا «یجعل له مخرجا» و «یرزقه من حیث لا یحتسب» برایش مقدر شود و ثانیا جزو طایفه «الذین جاهدوا فینا» باشد تا «لنهدینهم سبلنا» رزقش شود.
* پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» در نقد مضمونی فیلمهای سی و نهمین جشنواره فیلم فجر
سیاه و سفید جشنواره
مصطفی پورکیانی: جشنواره فیلم فجر امسال در شرایط کرونایی با همه اما و اگرهای موجود برگزار شد. پیش از برگزاری، برخی عدم برگزاری جشنوارههای معتبر جهانی را مثال میآوردند تا مسؤولان جشنواره را اقناع کنند تا لااقل زمان دیگری برای برگزاری جشنواره سیونهم در نظر بگیرند و برخی هم تعداد بالای فیلمهای منتظر اکران را بهانهتراشی میکردند تا حداقل فیلمهای دیگری به صف انتظار آنها اضافه نشود. با همه این تفاسیر، جشنواره سیونهم فیلم فجر در موعد همیشگی خود با رعایت همه پروتکلهای بهداشتی و با حضور محدود مردم و رسانهها، به میزبانی برج میلاد به عنوان کاخ جشنواره در تهران و همه استانهای کشور برگزار شد. این بار برخلاف سالهای گذشته، این فرصت برای فیلم اولیها به وجود آمد که فیلمهایشان در کنار سایر فیلمهای بخش سودای سیمرغ مورد داوری قرار گیرد و بهتر دیده شود. به گفته اکثر کارشناسان و منتقدان، جشنواره سیونهم فیلم فجر امسال را میشود جولانگاه فیلم اولیها نامید؛ چه در بحث کارگردانی و فیلمنامه و چه در بحث چالشبرانگیز بازیگری، امسال شاهد درخشش استعدادهای جدیدی بودیم که بیشک خبرهای خوبی در آینده نزدیک از آنها در دنیای سینما شنیده خواهد شد. علاوه بر فیلم اولیها، حضور درخشان فیلمهای دفاع مقدسی نیز رنگ و بوی ویژهای به جشنواره امسال بخشیده بود؛ فیلم «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری که فیلم خاطرهانگیز «23 نفر» را در کارنامه خود دارد، با 13 نامزدی و کسب 5 سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار، بار دیگر همه نگاهها را به خود خیره کرد. علاوه بر «یدو» با قهرمان نوجوان خود، علی غفاری با «تکتیرانداز» و برشی از زندگی شهید عبدالرسول زرین به عنوان تکتیرانداز ویژه دفاعمقدس، با زنده کردن سینمای قهرمانمحور، سیمرغ بلورین جشنواره از نگاه ملی را از آن خود کرد. در کنار «یدو» و «تکتیرانداز»؛ سیاوش سرمدی با فیلم اول خود به نام «منصور» نگاه مثبت اکثر منتقدان را به خود جلب کرد. این فیلم برشی کوتاه از زندگی سرلشکر شهید منصور ستاری زمانی که عهدهدار فرماندهی نیروی هوایی ارتش بود را به تصویر کشیده است. در این پرونده سعی کردیم با نگاهی تحلیلی، مروری گذرا بر جشنواره سیونهم فیلم فجر با محوریت فیلم اولیها، فیلمهای دفاع مقدسی جشنواره و برخی فیلمهای حاشیهدار داشته باشیم. *** ضد مردم محسن جندقی: «شیشلیک» را در سالن سینمای مردمی جشنواره فیلم فجر مشاهده کردم و عمق فاجعه را در همان سینما دیدم؛ تماشاگران که برای دیدن رضا عطاران و پژمان جمشیدی بامزه آمده بودند تا کمی حال و هوای آنها را عوض کند، با فیلمی مواجه شدند که مابعد مزخرف و فاجعه بود.
قبل از اینکه بدانید شیشلیک چه بلایی سر مخاطب میآورد، حرفهای اخیر محمدحسین مهدویان، کارگردان فیلم را بخوانید: «مدتها بود دوست داشتم فیلم کمدی کار کنم، مدام به ایدههای مختلف و فیلمنامههای مختلف فکر میکردم، روزی تصادفا امیرمهدی ژوله را دیدم. او داستانی یک خطی را برایم تعریف کرد و احساس کردم این همان کمدی است که دنبالش بودم اما تمام دغدغهام این شد کمدیای بسازم که به شکل و شمایل کمدیهای مرسوم نباشد».
اگر فکر میکنید شیشلیک شما را خواهد خنداند سخت در اشتباهید، چون این فیلم اصلا کمدی نیست. اظهارات محمدحسین مهدویان نشان میدهد او درک درستی از ماهیت فیلم کمدی ندارد؛ به عبارت بهتر دستاندرکاران این فیلم با ترکیب بازیگرانی مثل رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ژاله صامتی و نویسندگی امیرمهدی ژوله دست به یک کلاهبرداری سینمایی میزنند. قطعا کسی که چیزی از فیلم نداند، برای دیدن این بازیگران محبوب و نتیجه فیلمنامه امیرمهدی ژوله معروف، حرص و ولع زیادی خواهد داشت اما از همان ابتدا سیلی سختی از شیشلیک میخورد!
در شیشلیک غیر از چند صحنه بسیار محدود و جدا افتاده از قصه اصلی، زهر مار به خورد مخاطب داده میشود؛ «هاشم» با بازی رضا عطاران و «عطا» با بازی پژمان جمشیدی، کارگران یک کارخانه ریسندگی به نام پشم ایران معرفی میشوند. صاحب کارخانه با وجود اینکه خانههای سازمانی در اختیار کارگران خود قرار میدهد اما در حال استثمار آنهاست به گونهای که حتی به آنها اجازه نمیدهد در روز بیش از ۲ ساعت برق داشته باشند. صاحب کارخانه با سوءاستفاده از کلمه «قناعت» و وارونه جلوه دادن آن تا میتواند از کارگران بیگاری میکشد. در این فیلم کارگران با وجود اینکه 6 ماه است حقوق نگرفتهاند اما از ترس اخراج شدن و بیخانه شدن اعتراض نمیکنند و حتی به کتک خوردن از سرکارگران و مشاوران صاحب کارخانه واکنشی نشان نمیدهند.
اما قصه اصلی وقتی آغاز میشود که در محیط «قناعتزده» پشمایران یک دانشآموز طلب شیشلیک میکند و حتی یک کودک به خاطر خوردن شیشلیک از مدرسه اخراج میشود. اگر محتوا را در این بحث فاکتور بگیریم، با یک فیلم بیسر وته و بیروح و راشهای بدون چفت و بست مواجه هستیم. به عبارت بهتر محمدحسین مهدویان حتی در مرتبسازی ژانر «مندرآوردی» خود نیز عاجز است، چرا که مخاطب در مواجهه با شیشلیک با یکسری داستانکها و مزهپراکنیهای پراکنده مواجه میشود که فقط ذکر مصیبت است؛ موسیقی متن شیشلیک تاکید دارد این فیلم در ژانر فلاکت گنجانده میشود و نمیتوان آن را کمدی سیاه نامید.
شیشلیک قرار است که انتقاد باشد و اعتراض؛ اعتراض به سیستم ناکارآمد و به همین علت میخواسته روی اعصاب مدیران راه برود اما به وضوح روی اعصاب مخاطب راه میرود و تا میتواند به صورت تماشاگر چنگ میاندازد.
شیشلیک حتی در کپی کردن موقعیتهای تاثیرگذار هم عقبتر از اسلاف خود است. اگر دوست دارید به جای مسؤولان ناکارآمد سیلی بخورید و با روح و روانتان بازی شود و به صورت از سیلیسرخشده شما چنگزده شود، دیدن شیشلیک یک پیشنهاد خوب است، آن را از دست ندهید!
* بیهمه چیز
محسن قرایی در سومین فیلم سینمایی خود سراغ برداشتی آزاد از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» رفته و به گفته خودش، پیش از ساخت فیلم اولش دوست داشته این فیلم را بسازد ولی به دلیل شرایط پیچیده، پربازیگر و هزینههای بالا از خیر آن گذشته است. این بار همه چیز برای قرایی مهیا شده تا آرزوی او برآورده شود؛ از بازیگران ستاره تا سرمایهگذار و نمایشنامه معروفی که قرار است شالودهکار باشد ولی خروجی کار نشان میدهد نه شخصیتهای داستان بدرستی شکل گرفتهاند و نه مساله و دغدغه کارگردان به بار نشسته است.
فارغ از قصهای که تلاش میکرد کنایههای سیاسی تند و تیز حداقل در لایههای دوم و سوم داشته باشد و نداشت، حتی اجرا هم در نسبت با بازیگران و عوامل و جزئیات دیگر، چنگی به دل نمیزد. نکته قابل تامل آنکه پرویز پرستویی در نشست خبری جشنواره گفته بود: «من شبیه قهرمان فیلم هستم!» جالب است که پرستویی «امیرخان» (نقشی که «در بیهمهچیز» بازی کرده) را قهرمان فرض کرده است. البته بعید نیست عوامل هم در جلسه گفتوگو برای قرارداد به او گفته باشند قرار است نقش یک قهرمان را بازی کنی!
اما کدام قهرمان؟ وقتی فیلم در قصه بلاتکلیف است، در شخصیتپردازی بلاتکلیف است، وقتی نمیتواند روابط را درست تعریف کند، رابطه پدر و دختری، زن و شوهری و حتی دیگر روابط انسانی را نمیتواند شکل بدهد، حتی وقتی عشق را نمیتواند به تصویر بکشد، چگونه میخواهد قهرمان بیافریند؟ اساسا در قصهای علیه مردم و همزمان علیه شخصیت اصلی (و نه قهرمان)، آیا میتواند قهرمان شکل بگیرد؟ «بیهمه چیز» بیش از هر چیز دیگری، اجرای ضعیفی از «ملاقات بانوی سالخورده» است و نشان داد اقتضائات تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه بدرستی رعایت نشده است.
***
جولان «فیلم اولیها»
امسال نیز همچون سال گذشته جذابترین اخبار مربوط به حضور فیلم اولیها در بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر بود. بخش «نگاه نو» جشنواره فجر ویژه فیلمسازان فیلم اولی است؛ بخشی که از جشنواره حذف شده بود و جای خالی آن بشدت در این رویداد فرهنگی احساس میشد اما خوشبختانه در ۲ دوره اخیر این بخش مجددا به جشنواره فیلم فجر اضافه شد و همانطور که پیشبینی میشد، فیلمسازان این بخش توانستند با درخشش در جشنواره، بخش قابل توجهی از جوایز هیات داوران و نظر مساعد مخاطبان را به خود جلب کنند.
درباره اهمیت بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر باید به این نکته اشاره کرد که اصالت برپایی هر فستیوالی کشف و رشد استعدادهای جدید است. اگر همین اصالت را مبنای برپایی جشنواره فیلم فجر قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که درخشش فیلمسازان جویای نام و جوان باید مهمترین رویکرد جشنواره به شمار آید.
همچنین رقابتهای جدی در هر سال جشنواره فیلم فجر بین «فیلم اولیها» شکل میگیرد؛ کارگردانانی که نخستین فیلم بلند خود را در جشنواره فیلم فجر به نمایش میگذارند. امسال نیز این رقابت جدی وجود داشت و در نهایت «زالاوا» و «مصلحت» از بین فیلم اولیها بیشتر درخشیدند.
* زالاوا
ارسلان امیری، کارگردان فیلم «زالاوا» با مستندسازی و تدوین کار خود را در عرصه سینما آغاز کرد. امیری بیشتر به واسطه فیلمنامههایی که نوشته است در سینما شناخته میشود. وی سال 1393 نخستین تجربه سینمایی خود را با فیلمنامه «ناهید» و با همکاری آیدا پناهنده پشت سر گذاشت و کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلمنامه از سیوسومین جشنواره فیلم فجر در بخش نگاه نو شد. فیلمنامههای «اسرافیل» و «ویلاییها» از دیگر آثار معروف امیری است.
قصه فیلم «زالاوا» را امیری با همراهی تهمینه بهرام و آیدا پناهنده و با الهام از ماجرایی که در واقعی بودن آن تردید وجود دارد، نوشتند؛ ماجرایی که احتمالا نیمی از آن از نظر اهالی این منطقه، واقعی و ترسناک است.
امیری برای ساخت این فیلم به زادگاهش سنندج رفت و بخشی را در روستای شیان و بخش دیگر را در خرمرود همدان فیلمبرداری کرد. نوید پورفرج، هدی زینالعابدین و پوریا رحیمیسام بازیگران اصلی این فیلم هستند. امیری همچنین علاوه بر فیلم «زالاوا» نگارش فیلمنامههای «گیجگاه» و «تیتی» را نیز بر عهده داشت که هر ۲ فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور داشتند و با هم به رقابت پرداختند.
فیلم زالاوا درک کرده که فرصت زیادی برای نزدیک شدن به تماشاگرش ندارد و به عنوان یک فیلم ترسناک از همان ابتدا تلاش میکند نشانههای تاثیرگذار و انفجاریاش را فعال کند. فیلم با نشانههایی از ژانر ترس آغاز میشود اما به مرور این نشانهها را از دست میدهد. دیالوگها و واکنشهای کمدی، بخشهای مهم و گاه تاثیرگذاری از داستان فیلم هستند اما حد خودشان را میدانند و از مرزهای مشخصی عبور نمیکنند. با این حال این خودداری از کمدی شدن هم به فیلم زالاوا کمک نمیکند که فیلم ترسناکی بماند. تماشاگر هر چه به پایان فیلم نزدیک میشود، بیشتر احساس میکند با درامی گاه عاشقانه مواجه شده که تلاشهای ارزشمندی برای انتقاد از جامعهای خرافاتی دارد.
ارسلان امیری و همکارانش تلاش کردهاند فضای ژانر کمدی وحشت را در چارچوبهای اقلیم کردستان بومی کنند و نتیجه کارشان با وجود ضعفهای اندکی که دارد، قابل دفاع و ارزشمند به نظر میرسد. در سینمایی که ساختن فیلمهای ترسناک هرگز مورد توجه قرار نگرفته، فیلم زالاوا تلاش میکند معنی و مفهوم ژانر ترس را در فرهنگ و اقلیم کردستان به تصویر بکشد و در رسیدن به این هدف تماشاگرش را ناامید نمیکند.
ارسلان امیری برای این فیلم، سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اولی را از آن خود کرد و علاوه بر آن در بخش سودای سیمرغ به همراه آیدا پناهنده و تهمینه بهرام موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای «زالاوا» به خانه ببرد. همچنین پوریا رحیمیسام سیمرغ نقش مکمل مرد را برای این فیلم به دست آورد.
* مصلحت
حسین دارابی، کارگردانی جوان اما پرکار در حوزه فیلم کوتاه داستانی است. او بیش از 20 فیلم کوتاه داستانی داشته و جوایز متعدد داخلی و خارجی نیز برای آنها کسب کرده و حالا با این پشتوانه کاری با فیلم مصلحت وارد جشنواره فیلم فجر شد. «مصلحت» که نخستین محصول مشترک سینمایی حوزه هنری و سازمان هنری- رسانهای اوج به حساب میآید، یک تریلر امنیتی است که داستان آن اواخر دهه ۵۰ میگذرد. «مصلحت» درباره فرزند یکی از مقامات بلندپایه قضایی در سال 1359 است که ناخواسته در یک درگیری خیابانی، جوانی را به قتل میرساند. در این فیلم فرهاد قائمیان و وحید رهبانی نقشهای اصلی را ایفا میکنند. این دومین فیلم رهبانی بعد از حضور در «شیشلیک» ساخته محمدحسین مهدویان است. قصه «مصلحت» با اشاراتی کوتاه و متصل به وقایع تاریخی، در سالهای ابتدایی انقلاب روایت میشود اما حرف فیلم مختص آن سالها نیست. «مصلحت» اثر سیاسی و ایدئولوژیک جشنواره امسال بود که کوبنده و مطالبهگر آغاز میشود ولی از میانههای راه تغییر مسیر میدهد و مخاطب را دچار سردرگمی بدی میکند. شاید «مصلحت» از منظر اجرایی اثر بدی نباشد، با این حال دوربین و جزئیات صحنه آن نکته شگفتآوری را در بر ندارد. از نظر تیم بازیگران، با توجه به اینکه میدانیم آثاری از این دست همواره با مشکل بازیگر چهره و ستاره سینما روبهرو هستند، انتخابهای درست حسین دارابی به فیلم کمک کرده است. وحید رهبانی که از سالهای دور با مجموعه نوستالژیک «خانه ما» در بین مخاطبان به یاد آورده میشود، گزینه جاافتاده و باورپذیری برای ایفای نقش اصلی فیلم بوده و فرهاد قائمیان که در سالهای اخیر کمتر بر پرده ظاهر شده بود، با این فیلم، یاد حضور درخشانش در آثار ابراهیم حاتمیکیا را زنده کرده و نشان میدهد دوباره میتواند به سطح اول سینما بازگردد اما بهترین بازی «مصلحت» را امیر نوروزی جوان و تازهکار ارائه میکند؛ بازیگر با استعدادی که با سینمایی «مامان» متبحر نشان داده بود و حالا با ایفای باورپذیر یک شخصیت منفی پلید در «مصلحت»، آینده روشنی را پیش روی خود میبیند.
از منظر محتوایی، «مصلحت» در یک ساعت اول رو به جلو ظاهر میشود؛ تا حدی که مخاطب احساس میکند فیلم قرص و محکم و جسوری پا به جشنواره گذاشته است اما نیم ساعت پایانی فیلم، دربردارنده یک جور پا پسکشیدن فیلمساز و عقبنشینی اثر از آن فریاد مطالبات بخشهای ابتدایی است. در واقع «مصلحت» خودش به مصلحت تن میدهد و آنقدر در فریاد زدن شعارها اغراق میکند که مخاطب جذابیت پیرنگ اصلی را بر باد رفته میبیند اما با این همه حسین دارابی توانست دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اولی را برای این فیلم به ارمغان بیاورد.
*** پرتره قهرمانان ملی تکتیرانداز اگر دوست دارید یک فیلم سینمایی قهرمانمحور با داستان مهیج و در عین حال واقعی ببینید «تکتیرانداز» را از دست ندهید. تکتیرانداز به کارگردانی علی غفاری و بازی کامبیز دیرباز در ژانر فیلمهای دفاعمقدس را میتوان یک اتفاق ویژه میان فیلمهایی که قصد داشتند قهرمانان حقیقی و رویدادهای واقعی دفاعمقدس 8 ساله را روایت کنند به حساب آورد. تجربه فیلم سینمایی «اسنایپر آمریکایی» محصول سال 2014 به کارگردانی کلینت ایستوود نشان داد مخاطبان هنوز با فیلمهای رئال با محوریت قهرمان واحد ارتباط نزدیک برقرار میکنند. این فیلم راوی زندگی تکتیرانداز آمریکایی «کریس کایل» بود که نویسندگان آن تا توانستند وقایع غیرواقعی را چاشنی فیلمنامه کردند تا محصولی در حد یک فیلم هالیوودی تحویل دهند. این در حالی است که 8 سال دفاعمقدس ایران پر است از قهرمانان واقعی که بیان حقیقت درباره آنها در روزگار امروزی شعار و اغراق به نظر میرسد. «تکتیرانداز» علی غفاری روایتگر بخشی از زندگی شهید عبدالرسول زرین، شکارچی ماهر دفاعمقدس است که در نبردهای حساس موفق شده بود با شلیکهای طلایی خود پیروزیهای حساسی را نصیب ایران کند. با توجه به مهارت مثالزدنی «شهید زرین» به وی لقب «صیاد خمینی» داده بودند؛ چیزی که در فیلم تکتیرانداز نیز به آن اشاره میشود.
آفت فیلمهای قهرمانمحور با قهرمانان حقیقی، فیلمنامه غیرواقعی و غیرحقیقی است؛ در چنین فیلمهایی، وقتی فرم بر محتوا چیره شود دیگر نمیتوان از مخاطب انتظار داشت قهرمان فیلم را باور کند. به عبارت بهتر، سختترین کار نویسندگان و کارگردانان چنین فیلمهایی این است که قهرمان زمینی جذاب خلق کنند تا یک قهرمان سوپرمنی تکراری و تهوعآور! علی غفاری موفق شده یک قهرمان حقیقی را با کمترین شعار ممکن به مخاطب معرفی کند. غفاری برای این کار تفاوت یک قرارگاه ارتش حرفهای حزب بعث عراق را با فضای قرارگاه ایرانی پررنگ میکند و مخاطب با 2 اتمسفر بسیار متفاوت مواجه میشود. همچنین تاکید بر تکلم کامبیز دیرباز در نقش شهید عبدالرسول زرین با لهجه اصفهانی، شاید در ابتدای فیلم توی ذوق بزند اما به سوپرمن نشدن قهرمان فیلم کمک زیادی میکند. کامبیز دیرباز در «تکتیرانداز» همان بازی همیشگی خود را به نمایش میگذارد و با اینکه در اجرای لهجه اصفهانی کمی مشکل دارد اما توانسته تا حدی از پس آن برآید. در بحث فرم چیزی که خیلی توی ذوق میزند، بازی حسین شریفی در کنار کامبیز دیرباز است؛ شریفی در نقش رزمنده نوجوانی که قرار است منتقم برادرش شود، بازی میکند اما موفق نمیشود سطح بازی خود را به کامبیز دیرباز برساند، با این وجود بار تک موقعیتهای کمدی فیلم به همراه دیرباز بر دوش وی است. البته محتوای فیلم به اندازهای قوی است که میتوان تا حدودی از خلأهای فرمی فیلم سینمایی چشمپوشی کرد. علی غفاری با «تکتیرانداز» نشان داد توانایی بالایی در کارگردانی فیلمهای قصهگوی دفاعمقدس دارد و از زیادهگویی و شعار و اغراق بیزار است و همین موضوع کمک بسیاری به جذابیت فیلم میکند.
تکتیرانداز یک فیلم اکشن هالیوودی نیست، بلکه یک فیلم اکشن دفاع مقدسی است با یک قهرمان حقیقی نه سوپرمنی؛ فیلمی که در نهایت موفق شد علاوه بر سیمرغ بهترین جلوههای ویژه میدانی برای ایمان کرمیان، سیمرغ بلورین این جشنواره از نگاه ملی را از آن خود کند.
*** یدو
فیلم «یدو» با دریافت 5 سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار بیشترین جوایز این دوره جشنواره سیونهم را دریافت کرد. این فیلم دفاع مقدسی توانست ۲ سیمرغ مهم بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کند. محمدرضا مصباح، تهیهکننده «یدو» پس از دریافت جایزه بهترین فیلم جشنواره گفت: این جایزه را در وهله اول به شهدای امنیت و سلامت تقدیم میکنم. این جایزه را همچنین به مردم مقاوم آبادان تقدیم میکنم. ما 13 نامزدی داشتیم اما یکی از این نامزدیها برایمان لذتبخش بود که آن هم نامزدی «میلاد صویلوی» بازیگر نوجوان و بااستعداد نقش یدو بود.
همچنین ستاره پسیانی که برای ایفای نقش در فیلم «یدو» از هیأت داوران دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفت، درباره این فیلم گفت: از آقای جعفری (کارگردان) ممنونم که فیلم انسانی «یدو» را ساختند و امیدوارم این فیلم به حقش برسد.
*** منصور فیلم «منصور» از دیگر فیلمهای دفاع مقدسی جشنواره امسال نیز به ماجرای زندگی شهید ستاری پرداخته بود که در زمان جنگ تحمیلی کارگاهی راهاندازی کرد تا یک سری تجهیزات لازم برای ساخت هواپیما را به ایران آورده و ساخت هواپیما را در کشور انجام دهد تا بسیاری از مشکلات کشور را در زمان جنگ حل کند. بازی چشمنواز محسن قصابیان در نقش شهید ستاری در این فیلم مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار گرفت. ارسال به دوستان
پس از بازداشت شهرداران مناطق 2 و 8 تهران به اتهام فساد اقتصادی و احضار یک عضو شورای شهر تهران تعدادی از مدیران فروشگاه شهروند نیز دستگیر شدند
شهروند و مافیا؟
روایت حناچی: درباره مناقصههای فروشگاه شهروند ابهاماتی وجود دارد
گروه اجتماعی: دیروز چند مدیر و معاون ستادی فروشگاه شهروند بازداشت شدند تا بار دیگر حرف و حدیثها درباره فروشگاهی که وابسته به مدیریت شهری پایتخت است، بالا گیرد. به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته اعلام شد تعدادی از مدیران و معاونان ستادی فروشگاه شهروند در ارتباط با تخلف برگزاری یک مناقصه احضار و بازداشت شدهاند. در همین ارتباط علیمحمد وحید کریمی، مدیرعامل فروشگاه شهروند که میخواست این بازداشت را عادی جلوه دهد، گفت: داستانی نبوده است، عصر روز گذشته بازداشت شدهاند و پیگیر موضوع هستیم. این افراد در رابطه با یک مناقصه احضار و بازداشت شدند و موضوع دیگری وجود ندارد. وی تصریح کرد: البته پیگیریهای لازم برای آزاد شدن مدیران و معاونان ستادی و قرار دادن وثیقه در حال انجام است. وی در پاسخ به این پرسش که گفته میشود این دستگیری مربوط به یک مناقصه بیمه بوده است، پاسخی نداد.
مدیران فروشگاه شهروند چند ساعت بعد از نشست خبری پیروز حناچی، شهردار تهران بازداشت شدند اما همان دیروز شهردار تهران از مدیریت زیرمجموعه خود به شکل جالبی انتقاد کرد. وی در این نشست درباره وضعیت فروشگاههای شهروند گفت: البته برای ما بسیاری از روشهای اداره این فروشگاه پذیرفتهشده نبوده و نیست. حتی درباره مناقصاتی که برگزار میشود نیز ابهاماتی وجود دارد که باید درباره اداره این فروشگاهها پاسخ داده شود، اگر چه معتقدم سرویسدهی و خدماترسانی شهروند در دوره جدید بهتر شده و کالاها بخوبی به دست مردم میرسد.
24 دیماه سال جاری هم مهناز استقامتی شهردار منطقه 8 و رحمانی شهردار منطقه 2 بازداشت شدند و تاکنون هم در بازداشت هستند. این در حالی است که اخباری درباره احضار یکی از اعضای شورای شهر تهران هم بهگوش رسیده است. البته روز گذشته پیروز حناچی در واکنش به بازداشت ۲ شهردار گفت که فعلا موضوع در حد اتهام است. وی ادامه داد: شهرداری، سازمان طویلی است با 30 هزار میلیارد تومان بودجه و نمیتوانیم قسم بخوریم دیگر دستگیریای به دلیل فساد نباشد، البته ما خودمان در شناسایی فساد جلوتریم و اگر این قضیه رخ دهد قطعا برخورد خواهیم کرد.
بازداشت مدیران فروشگاه شهروند در حالی است که همواره شایعات بسیاری درباره این فروشگاه وجود داشته است. جنجالیترین پرونده فروشگاه شهروند تقلب در فروش برنج بود که در نهایت به صدور حکم علیه شهروند منجر شد. تابستان 1398 یاسر رایگانی، سخنگوی سازمان تعزیرات حکومتی درباره پرونده تقلب گسترده در فروش برنجهای ایرانی در فروشگاه شهروند وابسته به شهرداری تهران گفته بود طبق حکم قطعی شعبه تعزیرات، ۲ نفر از تامینکنندگان برنج ایرانی فروشگاه شهروند به دلیل اختلاط (مخلوط کردن) برنج ایرانی با پاکستانی به جریمه محکوم شدند. امین کریمی، صاحب برند تجاری حاجتبارکالله کریمی که مباشرت مستقیم در اختلاط برنجها داشت به ۱۷ میلیارد و ۱۴۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم شد. همچنین روزبه محمدعلیزاده، مالک برند برنج چاپار هم به پرداخت ۹۴۵ میلیون ریال جزای نقدی محکوم شد که هر ۲ جریمه صددرصد وصول شد. سخنگوی سازمان تعزیرات حکومتی در ادامه سخنانش گفت: همچنین از ۲۶۹ تن برنج توقیفی در مرحله اول، مقدار ۱۰۰ تن برنج به ازای هر کیلوگرم ۱۰ هزار تومان و بقیه ۱۶۹ تن در مراحل بعدی به همین مبلغ توزیع شد؛ فروشگاه شهروند هم به خاطر خدماتی که در حوزه تنظیم بازار داشته است، به جریمه «تعلیقی» محکوم شد. این فروشگاه ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون ریال محکوم شد که در صورت تکرار این تخلف، محکومیت اجرا میشود. برای شعبه رسیدگیکننده به تخلف، محرز شد که تامینکنندگان عامل اصلی تخلف بودند. مدیریت شهری همواره در واکنش به این تخلفات سکوت کرده و ترجیح داده براحتی از کنار آن بگذرد. آمنه نژادبهرام، عضو شورای شهر به درخواست خبرنگار «وطن امروز» برای توضیح درباره بازداشت مدیران شهری و چند مدیر فروشگاه شهروند پاسخ منفی داد. تخلفات مدیریت شهری به همین جا ختم نمیشود، چرا که چندی پیش مشخص شد در فروشگاه شهروند قیمت فروخته شده بیشتر از قیمت درج شده روی کالاهاست.
یکی از چهرههای رسانهای در توئیتر خود اعلام کرد: «هنگام خرید از فروشگاههای زنجیرهای، به قیمت روی کالا توجه و حتما با فاکتور مقایسه کنید؛ نکات عجیبی خواهید دید». در واکنش به این ادعا غلامعلی پیرحبشی، معاون فروشگاهی فروشگاه شهروند گفت: «کار فروشگاهداری بسیار سخت است و نگاه مردم میتواند در این راه کارگشا باشد». المیرا شریفی در توئیت خود نامی از فروشگاه نبرده اما فردی پاسخی به این توئیت داده که آنجا نام فروشگاه شهروند آمده است. وی با اشاره به اینکه در شهروند ۶۰ هزار قلم کالا به شهروندان تهرانی عرضه میشود، افزود: به دلیل تعدد کالا، احتمال جابهجا شدن برچسب کالا وجود دارد. خوشبختانه در طول مدتی که واحدهای نظارتی مانند تعزیرات، وزارت صمت و سازمان حمایت مصرفکنندگان وارد شهروند شدهاند، هنوز گزارشی از این فروشگاه ندادهاند. ما شرکت خصوصی نیستیم که منافع شخصی خود را دنبال کنیم، بنابراین دنبال آن هستیم که کالا درست به دست مردم برسد؛ اگر ذینفع بودیم، احتمال داشت بگوییم با اقداماتی میتوانیم سود بیشتری کسب کنیم. معاون فروشگاهی فروشگاه شهروند با اشاره به قوانین داخلی فروشگاه شهروند، گفت: قبل از اینکه کالا افزایش قیمت پیدا کند، در سیستم نرمافزاری کالاهای موجود با قیمت گذشته محاسبه میشود. در حقیقت سیستم طوری تعریف شده است تا کالا با قیمت گذشته تمام نشود، کالای جدید با قیمت جدید حق فروش ندارد و در سیستم فاکتور نمیخورد. غلامعلی پیرحبشی با بیان اینکه هر چقدر تعدد اجرایی بیشتر باشد احتمال خطای انسانی بیشتر است، گفت: کالاها براساس گروه کالایی چیدمان میشوند، مثلا ادویه کنار ادویه قرار میگیرد و اختلاف قیمت به دلیل برندهایشان است. به عنوان مثال قیمت یک کالا ۳۹ هزار تومان است، در حالی که همان کالا با برند دیگری ۳۷ هزار تومان به فروش میرسد. احتمال دارد یکی از مشتریان این ۲ برند را جابهجا کرده باشد، در حالی که قیمت کالاها مشخص است و ملاک برای پرداخت به صندوق، قیمت روی کالاست. اگر کالایی از قیمت ثبت شده روی آن بیشتر ارائه شود، تخلف محسوب میشود. احتمال دارد اشتباه رخ دهد، بنابراین مردم فقط چند دقیقه وقت بگذارند و قیمتهای فاکتورشان را چک کنند تا با خیال آسودهتری از فروشگاههای زنجیرهای بیرون بیایند.
***
معاملات و قراردادها شفاف و علنی باشد، تخلفی رخ نمیدهد
عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه هر اقدام، معامله یا قراردادی در شهرداری باید شفاف و به صورت علنی انجام شود تا شائبهبرانگیز و حاشیهساز نشود، گفت: پرونده 2 شهردار منطقه تهران و تعدادی از مدیران فروشگاه شهروند که دستگیر شدهاند هنوز در مرحله اتهام بوده و دستگاه قضا بیشک در صورت محرز بودن هر جرمی با متخلفان برخورد میکند اما بنده اطلاع دقیقی از نحوه جرم این افراد ندارم. مجید فراهانی در گفتوگو با «وطن امروز» تصریح کرد: خبر دستگیری مشاور مدیرعامل و برخی دیگر از مدیران شهروند امروز رسانهای شد، شورای شهر تهران بیتردید پیگیر چنین اتفاقاتی است اما هنوز اطلاعات جامعی از علت بروز چنین اتقاقی به دست نیامده است. وی با تاکید بر اینکه در گزینش و انتخاب مدیران بلندپایه شهرداری، افراد باید علاوه بر شایستهسالاری و توان مدیریتی، از هر حیث مورد تایید قرار گیرند، گفت: سازوکار چینش و انتخاب مدیران در شهرداری باید با حساسیت خاصی انجام شود تا در جریان و پس از عقد قراردادها، مناقصهها و مزایدهها، معاملات و انجام امور مدیریتی مشکلآفرین نباشد. عضو شورای شهر تهران تصریح کرد: معمولا در هر جایگاه و منصبی که امکان تخلف مالی و... زیاد است حساسیتها در انتخاب مدیران باید بیشتر باشد، چرا که اگر تخلفی از مدیری سر زند عملکرد کل سیستم زیر سوال میرود و مردم نسبت به آن نهاد یا دستگاه بیاعتماد و بدبین میشوند. فراهانی اضافه کرد: در موضوع دستگیری برخی مدیران شهرداری بیتردید دستگاه قضا پیگیر موضوع خواهد بود و در صورت محرز شدن تخلف اقدامات جزایی انجام خواهد شد. وی اضافه کرد: شورای شهر تهران بر شفافیت انجام امور در شهرداری تاکید ویژه دارد، چرا که اگر بحث شفافیت در انجام امور مورد توجه قرار گیرد شاهد چنین اخباری نخواهیم بود. در چنین شرایطی هر گونه اقدامی که در شهرداری به عنوان نهادی وسیع انجام شود باید علنی باشد و مردم در جریان آن معامله قرار گیرند.
ارسال به دوستان
نشان مرغوبیت دولت!
غلامرضا شریعتی استاندار پرحاشیه خوزستان، با حکم روحانی به ریاست سازمان استاندارد منصوب شد
این انتصاب با انتقاد افکار عمومی مواجه شد
گروه اقتصادی: دیروز حسن روحانی طی حکمی غلامرضا شریعتی را برای یک دوره ۴ ساله به عنوان «رئیس سازمان ملی استاندارد ایران» منصوب کرد. شریعتی کارنامه ضعیفی در دوره مدیریت خود در استان خوزستان داشت که باعث نارضایتی مردم این منطقه شد؛ از این رو انتصاب وی در سمتی جدید با گستردگی وظایف ملی آنقدر عجیب است که با انتقادات افکار عمومی مواجه شد. ***
استاندار خوزستان در حالی برای ریاست سازمان استاندارد به تهران میآید که اهالی خوزستان هیچ خاطره خوشی از مدیریت او ندارند.به گزارش «وطن امروز»، از اصلیترین نقاط سیاه کارنامه شریعتی میتوان به موضوع کمبود آب غیزانیه اشاره کرد که در این باره توسط وی به مردم بومی برای تامین آب شرب چندین وعده داده شد اما در نهایت با شروع اعتراضات مردم اساسا مسؤولیت در این امر را در حوزه وظایف شهرداری خواند. موضوع بعدی آبگرفتگیهای مکرر در این استان بود که آخرین بار پاییز سال جاری هم رخ داد، این اتفاق بعد از هر بارندگی در خوزستان رخ میدهد و موضوع جدیدی نیست و سالهاست خوزستانیها در فصل بارندگی با آن دستوپنجه نرم میکنند. نبود زیرساختهای دفع آبهای سطحی و شبکه فاضلاب مناسب در این استان از اصلیترین دلایل این آبگرفتگیهاست و این قصه هر سال تکرار میشود و عدهای از مسؤولان وعده اصلاح آن را میدهند. البته این وعدهها همراه با اختصاص بودجههای کلان به این بخش است و بارها مبالغ میلیون یورویی و میلیارد تومانی برای اصلاح شبکه فاضلاب خوزستان به این استان اختصاص یافته است اما تا امروز اصلاحی صورت نگرفته و همواره شاهدیم بعد از بارندگیهای شدید، معابر شهرهای مختلف این استان به زیر آب میرود و اهواز به ونیز تبدیل میشود! شاید اگر بودجههایی که تاکنون برای اصلاح شبکه فاضلاب خوزستان اختصاص یافته، صرف همین موضوع میشد، اکنون شاهد آبگرفتگی معابر و بالازدگی فاضلاب بعد از هر بارندگی در شهرهای خوزستان نبودیم. در این راستا حتی حجتالاسلام سیدعبدالنبی موسویفرد، امام جمعه اهواز گفته بود: اعتبار کلانی که بانک جهانی در اوایل دهه ۸۰ برای رفع مشکل فاضلاب اهواز اختصاص داد، در این شهرستان هزینه نشده و صرف امور دیگری شده است. به دنبال آبگرفتگی و وقوع سیل در فروردین ۹۸ هم مقام معظم رهبری دستوری ویژه مبنی بر اختصاص ۱۰۰ میلیون یورو اعتبار از صندوق توسعه ملی برای حل مشکل فاضلاب اهواز دادند و انتظار میرفت با اختصاص این مبلغ و آن اعتبار کلان بانک جهانی، مشکل فاضلاب نه به طور کامل، بلکه بخشی از آن رفع شده باشد اما این اتفاق نیفتاد.
غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان اوایل شهریورماه سال جاری مدعی شد حل مشکل فاضلاب اهواز نیازمند اختصاص ۴۰۰۰ میلیارد تومان اعتبار است و حتی اظهار کرد با اختصاص این بودجه، ظرف ۳ سال آینده شرایط اهوازیها از نظر فاضلابگرفتگیها بهبود مییابد. این در حالی است که وی چند روز پس از آبگرفتگی پاییز سال جاری اظهار کرد: اهواز سیستم جمعآوری آبهای سطحی ندارد و سالهاست با این مشکل دستوپنجه نرم میکند و حل این مشکل جزو وظایف شهرداری است اما شهرداری توان مالی کافی برای رفع آن را نداشته است. آنچه مسلم است سوءمدیریت در خوزستان باعث شده این آبگرفتگی هر ساله اتفاق افتد و هیچ اقدام مثبتی برای حل آن صورت نگیرد. این موضوع صدای خوزستانیها را درآورد تا جایی که رئیس قوه قضائیه به حجتالاسلام حسن درویشیان، رئیس سازمان بازرسی کل کشور دستور داد به منظور پیگیری مشکلات و معضلاب آبگرفتگی اهواز و دیگر شهرهای خوزستان به این منطقه عزیمت کند. موارد طرحشده بخشی از کارنامه ضعیف شریعتی در این استان است اما نام وی در روند بررسی پرونده ارزی امید اسدبیگی هم طرح شد که به دلیل بررسی پرونده در قوه قضائیه از پرداختن بیش از این به این موضوع خودداری میکنیم و منتظر تشکیل دور جدید دادگاهها خواهیم نشست. آنچه پیداست شریعتی همواره مدافع حضور اسدبیگی در هفتتپه بوده و در این راستا از هیچ اقدامی دریغ نکرده است.
ناکارآمدی استاندار خوزستان تنها به گزارشهای رسانهای و اظهارات منتقدان خلاصه نمیشود و این موضوع توسط خود دولتیها هم طرح شده است. مهرماه سال جاری وزارت کشور اقدام به انتشار گزارش ارزیابی عملکرد ستادهای استانداری کل کشور در سال 98 کرد که در آن استان خوزستان در رتبه نهایی قرار گرفته بود. این در حالی بود که این استان سال 98 بیشترین بودجه را در بین استانها به خود اختصاص داد.
وزارت کشور در ارزیابی انجام شده، شاخصهای مختلفی را مورد ارزیابی قرار داده بود که بر اساس این گزارش استان خوزستان در بسیاری از شاخصها نمره حداقل را کسب کرد و با وجود داشتن اعتبارات مناسب، در پایینترین رتبه ممکن قرار گرفت.
شاخصهای این ارزیابی دروندولتی عبارتند از: محور ارتقای امنیت پایدار، توسعه مشارکت و نشاط سیاسی، هماهنگی امور اجتماعی و فرهنگی، توسعه شهری و روستایی، مدیریت بحران، هماهنگی امور اقتصادی، زنان و خانواده و ثبت هویت ایرانیان.
* تحصیلات شریعتی در حوزه ژنتیک است
فارغ از کارنامه شریعتی در استانداری خوزستان، به نظر میرسد وی تخصص لازم را نیز برای تصدیگری سازمان استاندارد ندارد. در همین باره نیره پیروزبخت، رئیس سابق سازمان استاندارد گفته بود: شریعتی دکترای ژنتیک دارد.
به نظر میرسد این انتخاب اساسا هیچ ارتباطی به تخصص و مهارتهای شریعتی ندارد و امری سیاسی است کما اینکه در سالهای گذشته و با شدت گرفتن نقد به او در مقام استاندار، نامش برای ریاست سازمان هلالاحمر هم بیان شده بود.
آنچه پیداست این انتصاب در دولت روحانی تکملهای بر کیفیت حدود ۸ سال زمامداری دولت تدبیر و امید است؛ ارتقا و پیشرفت شخصی با کارنامه ضعیف و نامحبوب در فضای عمومی که با هیچ معیاری قابل فهم و پذیرش نیست.
ارسال به دوستان
قالیباف از قرار گرفتن طرح شفافیت آرای نمایندگان در دستورکار هفته جاری پارلمان خبر داد
خیز مجدد اکثریت مجلس به سمت شفافیت
گروه سیاسی: ۲ هفته پس از آنکه طرح شفافیت آرای نمایندگان به رغم کسب اکثریت آرای نمایندگان حائز نصاب دوسوم آرا نشد، مجلس بار دیگر برای تصویب این طرح گام برداشت.
به گزارش «وطن امروز»، مطالبه شفافیت آرای نمایندگان که در سالهای اخیر توسط افراد مختلفی مطرح شده بود، در حاشیه یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بیشتر روی زبانها افتاد و تعداد قابل توجهی از کاندیداهای این انتخابات، طرح شفافیت آرا را به عنوان یکی از برنامههای خود در جریان تبلیغات انتخاباتی مطرح کردند. با آغاز به کار مجلس نیز نخستین طرحی که نمایندگان مردم برای تصویب آن امضا جمع کردند همین طرح بود. با این حال طرح شفافیت 9ماه پس از آغاز به کار مجلس جدید به رای گذاشته شد و با 153 رای موافق، 63 رای مخالف و 12 رای ممتنع از مجموع 234 نماینده حاضر در جلسه تصویب نشد و از آنجا که این طرح نیاز به دوسوم آرا داشت، تنها با اختلاف 3 رای با کلیات این طرح مخالفت شد. الیاس نادران که از مخالفان طرح شفافیت بود در مخالفت با کلیات این طرح گفته بود: باید ملاحظه نمایندگان شهرستانها را کنید که چه فشاری از سوی بخشهای مختلف استانی به آنها وارد خواهد شد. کل کشور تهران نیست، نباید نماینده را در شرایط پوپولیستی قرار دهیم. اما قالیباف که پیش از این جلسه اعلام کرده بود نخستین موافق و امضاکننده این طرح است، در واکنش به عدم تصویب طرح شفافیت آرای نمایندگان در توئیتی نوشت: «به طرح شفافیت، رای موافق دادم ولی متاسفانه این طرح که به دوسوم آرا نیاز داشت با ۱۵۳ رای (2/65 درصد) موافق و فقط با ۳ رأی کمتر تصویب نشد. امیدوارم با ایجاد اصلاحات مدنظر نمایندگان و افزوده شدن به دامنه شفافیت، طرح مجددا به صحن بیاید و در همین مجلس، قفل تصویب شفافیت آرا شکسته شود». سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی هم به همراه تعدادی از نمایندگان در نامهای خطاب به هیاترئیسه مجلس خواستار بازگشت طرح شفافیت آرا به دستور کار جلسات علنی مجلس شد. در بخشی از این نامه آمده است: بدین وسیله امضاکنندگان، درخواست اعمال ماده ۱۳۰ قانون آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی و نیز اعمال مواد ۱۲۰ و ۱۲۱ آییننامه داخلی یعنی رایگیری به صورت قیام و قعود را درباره طرح شفافیت آرای نمایندگان داریم. امیدواریم در نخستین جلسه رسمی مجلس شورای اسلامی پیشنهاد مذکور مورد بررسی قرار گیرد. طبق ماده ۱۳۰ آییننامه داخلی، اگر طرحی مورد تصویب مجلس شورای اسلامی یا کمیسیونهای موضوع اصل ۸۵ قانون اساسی واقع نشود بدون تغییر اساسی تا 6 ماه دیگر نمیتوان آن را مجددا به مجلس پیشنهاد کرد مگر با تقاضای کتبی ۵۰ نماینده و تصویب مجلس.
* طرح شفافیت آرای نمایندگان در دستور کار مجلس قرار میگیرد
سرانجام روز گذشته بار دیگر مجلس به پیگیری طرح شفافیت آرای نمایندگان چراغ سبز نشان داد. حجتالاسلام جواد نیکبین در جلسه علنی دیروز مجلس شورای اسلامی طی تذکر شفاهی اظهار داشت: به دلیل آنکه طرح شفافیت آرای نمایندگان در مجلس رأی نیاورد، علیه مجلس و رئیس مجلس شورای اسلامی هجمههایی انجام شد.
وی بیان کرد: این در حالی است که رئیس مجلس شورای اسلامی در دفاع از شفافیت آرای نمایندگان مطالبی را مطرح کرده است. متأسفانه برخی نمایندگان در رأیگیریها شرکت نمیکنند و از صبح هم چندین بار شاهد این ماجرا بودیم. نماینده مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی با تأکید بر اینکه موضوع شفافیت باید مجددا در دستور کار مجلس قرار گیرد، گفت: مقصود از شفافیت صرفا در امر قانونگذاری نیست، بلکه در اجرا هم باید شفافیت وجود داشته باشد. نیکبین تصریح کرد: ۸ میلیارد ارز ۴۲۰۰ تومانی داده شد که با لایحه بودجه میزان آن به ۱۶۰ هزار میلیارد تومان میرسد و باید مشخص شود این ارز دولتی دست چه کسانی است. وی افزود: برای حفظ انتظام در مجلس باید رأی به طرح شفافیت کاملا شفاف باشد و فرق خادم و خائن کاملاً مشخص شود. بر این اساس لازم است طرح شفافیت آرای نمایندگان روز سهشنبه در دستور کار نمایندگان قرار گیرد.
محمدباقر قالیباف در پاسخ به این تذکر گفت: بحث شفافیت آرای نمایندگان مورد توجه مجلس است اما این طرح نیاز به دوسوم آرای نمایندگان داشت و در زمان رسیدگی فقط ۳ رأی کم آورد. وی تصریح کرد: براساس ماده ۱۳۰ آییننامه داخلی مجلس اگر ۵۰ امضا جمعآوری شود، میتوان این طرح را مجددا در دستور کار قرار داد. بر این اساس، طرح شفافیت آرای نمایندگان در دستور کار هفته جاری مجلس قرار میگیرد.
رئیس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: نمایندگان مجلس لازم است در تمام رأیگیریهای صحن علنی مجلس مشارکت داشته باشند.
ارسال به دوستان
دموکراتها با عصبانیت از شکست استیضاح رئیسجمهور پیشین، آن را به پیروزی سفیدبرترپنداری در آمریکا تعبیر کردند
احیای ترامپیسم
جو بایدن: این فصل غمانگیز از تاریخ آمریکا یادآور تزلزل دموکراسی است
برای نخستینبار طی 153 سال (از سال 1868) اکثریت سنا یک رئیسجمهور آمریکا را محکوم کرد، با این حال از نالههای دموکراتها که شنبه گذشته را «روزی غمگین برای دموکراسی» خواندهاند، چنین برمیآید که تبرئه ترامپ در دومین استیضاحش یک شکست برای همه آمریکا از جمله خود دموکراتها و دولت بایدن بوده که تا ۴ سال آینده همچنان شمشیر داموکلس ترامپیسم را بالای سر خود میبینند.
57 سناتور از جمله 7 سناتور جمهوریخواه به محکومیت ترامپ در پرونده کیفرخواست مربوط به هجوم حامیان افراطی ترامپ به کنگره در روز 6 ژانویه رای دادند اما مجلس بالادستی کنگره نتوانست دوسوم آرای لازم سنا را برای استیضاح کامل رئیسجمهور پیشین که میتوانست به منزله سلب صلاحیت او از حقوق ابدی یک رئیسجمهور و یک سیاستمدار پیشرو باشد جمع کند.
دموکراتها برای متخلف شناخته شدن ترامپ به همراهی ۱۷ سناتور جمهورخواه نیاز داشتند و جو کنگره علیه ترامپ نیز هنوز بشدت سنگین بود تا جایی که حتی «ریچارد بور» سناتور جمهوریخواه ایالت کارولینای شمالی که نظریات سیاسیاش بسیار شبیه ترامپیهاست نیز رای به مجرم بودن متحد سابق خود در کاخ سفید داد اما شگفتآورترین چهره روز رایگیری، رهبر اقلیت سنا و باسابقهترین جمهوریخواه در تاریخ مجلس سنا بود.
«میچ مک کانل» روز شنبه در سخنرانیاش در صحن سنا تمام ادعاهای قبلی خود در این باره را که ترامپ شورشیان را برای اشغال کنگره تحریک کرده به فراموشی سپرد و اعلام کرد به تبرئه او از اتهام کیفرخواست «تحریک به شورش» رای میدهد. اگر چه او ترامپ را یک رهبر سقوط کرده خواند و از سلب صلاحیت سیاسی رئیسجمهور پیشین در کمیته ملی حزب جمهوریخواه سخن گفت اما به نظر میرسد حتی انگیزه احتمالی او برای رهبری «تی پارتی» پس از ترامپ نیز نتوانسته اصل عمل او یعنی رای برائت به ترامپ را تحتالشعاع قرار دهد. طبیعتا رای این سناتور بانفوذ به تبرئه ترامپ بر آرای دیگر جمهوریخواهان سنا تاثیر گذاشت و به اردوگاه جمهوریخواهان نظمی جدید بخشید؛ نظمی جدید که بیش از هر کسی خود ترامپ از آن سود میبرد. «نانسی پلوسی» مادربزرگ دموکراتها و رئیس خانه نمایندگان پس از تبرئه ترامپ در جلسه روز شنبه سنا، مو سپیدهای جمهوریخواه چون میچ مک کانل را ملامت کرد که با دستاویز قرار دادن بهانه سلب صلاحیت ترامپ، از زیر بار رای دادن به محکومیت او فرار کردهاند.
او با عصبانیت ناشی از شکست طرح استیضاح دشمن درجه یک دموکراتها گفت: «سلب صلاحیت، سیلی به صورت قانون اساسی است. این باعث میشود همه از زیر بار تعهد و مسؤولیت فرار کنند. آن سناتورهای بزدل که نتوانستند با آنچه ترامپ انجام داد و آنچه کشورمان را به خطر انداخت مواجه شوند، اکنون به دنبال فرصتی هستند که سیلی ملایمی بزنند؟ سلب صلاحیت به درد کسی که شورش را تحریک کرده و جان مردم را در کنگره گرفته، نمیخورد».
در چنین شرایطی روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز- یکی از رسانههای جریان اصلی لیبرالها- چنین توجیه کرده که ترامپ واقعا تبرئه نشده، چون استیضاح دوم برند او را خراب کرده، غافل از اینکه ترامپیستها از یک رکورد و پیروزی تاریخی سرمست هستند.
* جامعه رای دستکم
7۵ میلیون نفری او در انتخابات سوم نوامبر 2020 که جمعیتی حدود 140 میلیون نفری در ایالات متحده را نمایندگی میکردند، از اینکه رهبر سیاسیشان به تنها رئیسجمهور در تاریخ آمریکا تبدیل شده که از ۲ استیضاح کنگره سربلند بیرون آمده، به خود میبالد.
در مقابل «جیکوب هیلبران» ستوننویس نشریه نشنال اینترست، برنده واقعی روند استیضاح دونالد ترامپ را که با تبرئه وی پایان یافته، جو بایدن دانسته، زیرا طولانی شدن این روند میتوانست دولت جدید آمریکا را از پیشبرد کار خود باز دارد، بویژه که حالا با پایان دادگاه ترامپ در سنا فرصت لازم برای تصویب لایحه کمکهای 9/1 تریلیون دلاری همهگیری کرونایی که برای رفاه سیاسی دموکراتها ضروری است، فراهم شده است.
با این حال دموکراتهای بسیاری با «آلیسا میلانو» فعال مدنی این حزب متفقالقول هستند که پایان دموکراسی آمریکایی فرا رسیده، وقتی فقط 7 سناتور جمهوریخواه دارای حس ملیگرایی و تشخیص منفعت عمومی بودهاند که یک رئیسجمهور ظالم و مجرم را محکوم کنند. در نتیجه عجیب نیست اگر دیروز متعاقب تبرئه ترامپ در سنا، «# پیروزی سفیدبرترپنداری» در توئیتر دست به دست و ترند شد. چه لیبرالهای حامی دموکراتها و چه ترامپیستها، هر چند از موضعی متفاوت، سیزدهم فوریه را یک روز دیگر برای پیروزی فاشیسم و نژادپرستی در آمریکا تلقی کردند.
«کامائو بل» فعال ضدنژادپرستی در توئیتی حقیقت آمریکا را چنین فریاد زد: «نمیدانم کسی نیاز به گوش دادن این حرف دارد یا نه ولی تمام این استیضاح واقعا چیزی جز یک رفراندوم نبود، در این باره که دیدگاه «سفیدبرترپنداری» باید به سازماندهی اصول اساسی ایالات متحده ادامه دهد یا نه!» نتیجه این رفراندوم مشخص است؛ جشن هواداران ترامپ در شبکههای اجتماعی همراه با کریخوانی خود او برای بازگشت بزرگ در سال 2024.
دیروز شبکه انبیسی به نقل از ترامپ نوشت: «من معتقدم مسیر مشترک بدیهی ما یعنی رسیدن به عظمت و قدرت آمریکا برای کل ملت را باید ادامه داد».
او روند استیضاح ناموفق خود را با تعبیر معروف کوکلوکسکلانها یعنی «شکار جادوگر» توصیف کرد و مدعی شد هیچ یک از رؤسایجمهور آمریکا جز او مجبور نشده بودند چنین در مقابل دشمنان خود بجنگند.
ترامپ حالا قول میدهد در ماههای آینده ماموریتهای زیادی را به اشتراک بگذارد که از نظر او در رابطه با مفهوم آینده درخشان و روشن و نامحدود برای آمریکاست و این یعنی کابوس بایدن خوابآلود ادامه خواهد داشت.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|